۱۳۹۰ خرداد ۲۶, پنجشنبه

ما غم زده ی شهر خرابیم..
گر، می نخوریم خانه خرابیم..
ما ز کسی کینه به دل راه ندادیم..
یک شهر پر ز دشمنو...
یک دوست، چون تو داریم..

توهم توطئه!


وقتی بیخوابی میزنه به سرت دنبال بهونه ای که درو دیوار اتاق رو با شب نوشته هات سیاه کنی!


چند لحظه پیش بود پیش بود که روزنوشته های "y " رو میخوندم.. نوشته هاش پر بود ار بوی توهم توطئه..!! مثل همیشه تمام کاسه کوزه ها رو سر این و اون شکونده بود و یک خط در میون میگفت... "آه ای خدای من!!.." اطرافیان در قامت خانواده خونخوار تناردیه ظاهر شدن.. "y " هم نقش کزت فداکار و زحمت کش رو..



وقتی دلیل کم میاریم.. یا وقتی دنبال دلیل نمیگردیم.. وقتی قصد انکار داری.. اونموقع که مثل آدمای دلواپس دنبال توجیه میگردی.. چشاتو آروم میبندی و گوش میدی به افکار ساختگی و توهمات ذهنی، موزیانه لبخند میزنی.. توهم توطئه!!


به همین راحتی که من مینویسم.. گاها دیده شده گوش دادن به صدای توهم خیلی لذت بخش تر از ندای حقیقته.. بخاطر آسونی! چرا؟! چی بهتر از اینکه بجای قبول مسئولیت یا بازخواست یا.. مسائل و گردن دستای پشت پرده و این و اون بندازیم و اونا رو مسبب خرابی اوضاع و احوالات جاری بدونیم..؟! پس باز انگشت اشارمونو به سمت پشت پرده نشونه میریم.. بنگگگ!!!

۱۳۹۰ خرداد ۱۳, جمعه

گفته بودم..

قرار گذاشتم با خودم که بیشتر بنویسم..!! ازون سفرنامه ها ی قدیم..!! گزارشای مصور!!
ولی اینقدر سرم شلوغ بود که خودمو هم یادم رفت "خودم"!
خود فراموش شده ی من هنوز که هنوزه دنبالتم!! خودم..